« روحانی شهید محمود خسروی »
روحانی شهید

 شرح غم دل، با شقایقها میگفتم و از هجران یاران عاشق در خود میسوختم و با خود این بیت حافظ را تکرار میکردم.

یاد باد آنکه زماون سفر یاد نکرد               به وداعی دل غم دیدة ما شاد نکرد

ای کاش می شد دوباره در منزل جانمان قدم گذارید تا از دم مسیحایی تان، حیاتی عاشقانه بیابیم! وقتی یادتان در باغچة دلمان گل میکند، رائحة از جنس حضور، به جانمان زندگی می بخشد.

این بار شقایق آسمانی، در خطه سبز شمال گُل میکند. روحانی شهید، شیخ محمود خسروی علیشاه به سال 1344 در «فاضل آباد» از توابع شهرستان علی آباد و در خانواده ای مؤمن و کشاورز دیده به جهان گشود. از برگ برگ درختان و سبزه های چمنزاران، صداقت را یاد گرفت و از بلندای البرز، استواری را به ارث برد. دوران دبستان را با شادیهای کودکانه سپری کرد. دوران راهنمایی اش مصادف با اوج انقلاب اسلامی بود و شهید خسروی مانند هزاران دل شیفته ولایت، در تظاهرات و پخش اعلامیه ها فعالیت می کرد. بعد از اتمام دوران راهنمایی وارد دبیرستان شد و با موفقیت آن دوران پر از نشاط انقلابی را پشت سر گذاشت. جوانی بهارِ زندگی است و چه زیباست گه گلهای این بهار، در خانة دوست شکوفا شود. او با اندیشهای خردمندانه ودلی عاشق، قدم در حوزة علمیه موسی بن جعفر(ع) مشهد نهاد.

او با اقتدا به امام خوبان که فرمودند:

«بسیج مدرسة عشق است»، در این نهاد مقدس ثبت نام کرده و با گذراندن آموزشهای نظامی، مقدمات یک جهاد عاشقانه و عارفانه را برای خود فراهم کرد. جبهه سرزمین پاک سیرتان و راه سرخ حسین، پیشاروی هدف مقدس شان بود. شهید خسروی به دیاری اعزام شد که ریزش باران رحمت الهی در آن سامان، مردان جبهه را خیس از محبت محبوب میکرد. بعد از مدتی به حوزه بازگشت. او 7 سال در حوزه بود و در طی تحصیل 8 بار به جبهه رفته و در آخرین سفری که از عالم خاک به سوی افلاک داشت از طریق بسیج مشهد به شلمچه اعزام شد. شلمچه سودایی دیگر با عاشقان دارد و در آن سکوت عارفانه، هزاران خاطره در دل. شبهای شلمچه بوی وصال میداد و در همان شبها بود که چراغ جماران تا به صبح روشن میماند، پیری عارف بر سجادة نیاز برای شاگردان مکتبش دعا میکرد و محمود، یکی از سنگرنشینان وادی عشق، شلمچه بود. و تو گویی هر قدم که بر میداشت و هر خاکریزی را که فتح میکرد، منزلی از منازل سلوک الی الله را طی میکرد و نقطه شهادت، یعنی فناء و جان دادن در راه محبوب، یعنی بقا، و این وصال در عملیات کربلای 5 در تاریخ 21 / 12 / 65 نصیب محمود خسروی شد. پیکر مقدسش هنوز پس از سالهای سال میهان شقایقهای صحرایی است. به امید روزی که پیکرش را در حلقه اشک، بر روی دستان پر از گل تا گلزار شهدا بدرقه کنیم. «مبارک باد وصال یار بر عاشقان کوی دلدار
دسته ها :
15:47

میدان شهدا نشانی از17 شهریور ندارد

راهی میدان شهدا، در شرق تهرانم و گرمی ظهر شهریور تهران، عطش این تن روزه‌دار را دامن می‌زند. در حالی که ذهنم خیلی قدیم‌ ترها را می‌کاود .به ایستگاه میدان شهدا می رسم. تردد ماشین‌ها، رفت و آمد آدم‌ها، هوای گرم و صدای گوشخراش بوق ماشین‌ها، رشته‌ افکار آدم را پاره می‌کند. اما در پس این شلوغی و گرمی هوا، سکوتی ذهن و دل مرا مشغول کرده بود؛ مشغولیتی که مرا به آرامش می‌رساند؛ آرامشی که از دل تاریخ برمی‌خاست.

میدان شهدا

 پارادوکس ساختمان‌های نو و کهنه در اطراف میدان از یک سو قدمت میدان را به رخ می‌کشد و از سویی سرزندگی کنونی‌اش را، یعنی که این همه سال گذشته و اینجا زندگی هنوز جریان دارد و از قضا آنقدر این جریان تند و بی‌ وقفه است که انگار همه فقط عجله دارند برای رسیدن؛ از «حال» سریع می‌گذرند تا به «آینده» برسند، «گذشته»‌های پشت سر،متروک شده و غبار گرفته‌اند،10 دقیقه قبل هم، از سنخ همین گذشته‌هاست، چه رسد به 32 سال قبل که حالا برای یافتنش در این میدان باید بگردی ببینی چند نفر از 17 شهریور 1357 مانده‌اند که حالا بخواهد چند نفرشان یادشان باشد یا نه! و این کار مرا سخت می‌کند، منی که پی ‌گذشته‌ای می‌گردم که 32 سال از آن می‌گذرد و از دور دست ‌ها با دست تکان دادنی ذهن مرا قلقلک می‌دهد. به سراغ کسانی می‌روم که رنگ و بوی گذشته را دارند و فقط روزگار دستی به سر و روی آنها کشیده و خاطراتشان کمی رنگ فراموشی به خود گرفته است. تعجبی هم نیست. آخر همین دیروز که نبوده است، 32 سال می‌گذرد از جمعه خونین مردم در میدان ژاله، 32 سال می‌گذرد از 17 شهریور 57، رسم روزگار همین است؛ به ناگاه همه چیز را به یغما می‌‌برد و پشت دیوار تاریخ می‌نشاند.

جمعه خونین لاله :

مردم آمده بودند راهپیمایی، خبر حکومت نظامی هم دیر رسیده بود؛ البته اگر زود هم می‌رسید. کسی وقعی نمی‌نهاد. جان مردم به لبشان رسیده بود و ترجیح می‌دادند همین جان به لب رسیده را کف دست بگیرند و وسط خیابان فدای آزادی شان کنند. زن و مرد و کوچک و بزرگ جمع شدند میدان ژاله.

مأموران شاه هم تجهیزاتشان کامل بود. تانک آورده بودند، جنگ شده بود انگار! چند باری فرمانده میدان به مردم دستور پراکنده شدن داد و بعد... آتش! مثل برگ ‌ها که بر اثر باد می‌افتند، مردم روی زمین می‌ریختند، جوی‌های خون، کف خیابان شکل می‌گرفت...

در حرکت اجتماعی- مذهبی 17 شهریور 57 همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر 13 شهریور 57 مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظام را خواستار شدند در این راهپیمایی همچنین مردم با گل وگلاب و نقل، از نظامیانی که در خیابان‌ها مستقر بودند، استقبال کردند. از نگاه دربار پهلوی این شیوه از مخالفت که با دفع حکومت و جذب ارتش همراه بود، باید هر چه زودتر متوقف می‌شد، چرا که ادامه آن موجب تزلزل هر چه بیشتر پایه‌های حکومت می‌گردید. برپایی حکومت نظامی تنها چاره پیش رو بود. مقامات بلند پایه نظامی و امنیتی حکومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حکومت نظامی تأکید می‌کردند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر نوشته شد.

مردم قرار تجمع 17 شهریور را در میدان ژاله گذاشتند. طعم تلخ آن حکومت سیاه ساعت 9 صبح به مردم حاضر در میدان چشانده شد و با گشودن رگبار مسلسل صدها کشته و هزاران مجروح، راه رسیدن به انقلاب را معبر گشایی کردند. میدان ژاله تبدیل به شهر ویرانی شد؛ ویرانه ای که بنای انقلاب را رشید تر کرد.

شهری ویران :

اینک در دوران ثبات و قوام انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، مجال آن است تا خاطره خون و خطر زنان و مردانی را مرور کنیم و به تکریم شهیدانی بپردازیم که بر قله افتخار ایستاده‌اند و شمیم خونشان دشت به دشت در گذر شتابناک زمان، شامه نواز تاریخ است.

بار دیگر موسم عطر افشانی شهدای 17 شهریور سال 1357 در میدان ژاله فرا رسید، میدانی که امروز به یک چهار راه تبدیل شده و جز یک تغییر نام چیزی از حادثه آن روز به یاد ندارد! به راستی حکایت چنان کیمیا مردمانی چگونه در قالب الفاظ مادی خواهد گنجید؟! چه رازها در خود دارد میدان شهدا، که روایت راویانش به رنگینی رنگ‌های رنگین کمان است. سهم من از این قوس و قزح، فقط پر رنگ ‌تر کردن لحظه های مهجور و کمرنگ میدان ژاله شهریور ماه 57 است. خانم «غفاری» که اکنون 55 ساله است می‌گوید: آن روز صبح برای خرید نان از خانه بیرون آمدم، اوضاع خیلی نا آرام بود، وضعیت مثل همیشه نبود. مردم دسته - دسته به سمت میدان ژاله می‌رفتند و نیروهای نظامی به سوی آنها تیراندازی می‌کردند. جمعیت زیادی از زنان و مردان دیده می‌شد، البته تعداد مردان جوان بیشتر بود. وقتی به سمت آنها تیراندازی می‌شد همه فرار می‌کردند و به خیابان‌های فرعی پناه می‌بردند. صدای گلوله و آژیر آمبولانس لحظه‌ای قطع نمی‌شد. من از ترس جرأت نمی‌کردم به میدان ژاله بروم. همانطور بهت زده کنار دیگران سر کوچه ایستاده بودم و افرادی را که تحت تعقیب نیروهای نظامی بودند از یک کوچه باریک فراری می‌دادیم. عمق فاجعه به حدی بود که بسیاری از مردم کنترل کارهای ارادیشان را از دست داده بودند. این وضعیت از صبح شروع شد و تا غروب آفتاب ادامه داشت. در حادثه آن روز بسیاری کشته شدند. اتفاقات 17 شهریور آن سال این محل را به یک شهر ویرانه تبدیل کرد.

نبردی نابرابر :

هوا کمی خنک شده و من تشنه ‌تر شده‌ام، تشنه شنیدن وقایعی که امروز به خاطره تبدیل شده‌اند و راویان آن با افتخار از آن یاد می‌کنند. بیشتر آدم‌هایی که می‌بیینم، جوان‌های دیروزی هستند که برف سپیدی روی موهای سرشان نشسته و نسیم ناملایمی روی خاطراتشان وزیده است. اما از گفتن هر آنچه به یاد دارند، دریغ نمی‌کنند. «محمد علی شفاعت» پیرمرد سرزنده‌ای است که کاسب بازار است. وقتی از سن و سالش می‌پرسم می‌گوید، زیر صد سال دارد‍! او می‌گوید: روز جمعه 17 شهریور 1357 حکومت نظامی اعلام کرده بودند. با وجود انتشار اعلامیه‌های حکومت نظامی، مردم به خیابان‌ها ریختند و به سمت میدان ژاله به حرکت درآمدند. از جلوی مدرسه علوی یک مینی ‌بوس آمد و با بلندگو اعلام کرد «آقای خمینی گفته‌اند در راهپیمایی شرکت کنید و نترسید» من وسط میدان ژاله به چشم خودم دیدم که از هلی‌کوپتر به سمت مردم تیراندازی می‌کردند. مردم بی‌دفاع در حالی که فریاد«الله اکبر» و «لا اله الا الله» سرمی‌دادند، به این طرف و آن طرف می‌دویدند.

شایعه شده بود نیروهای داخل هلی‌کوپترها اسرائیلی بودند که مردم را به رگبار مسلسل می‌بستند. هلی‌کوپترها ایرانی بود و نیروهای آن مشخص نبود.

در ساعات اولیه که فقط تیر هوایی شلیک می‌کردند، همه ما وسط خیابان نشسته بودیم. خانم‌ها ساندویچ‌ های خانگی شامی، کوکو و نوشابه در بین جمعیت پخش می‌کردند و همین باعث شده بود صمیمیت و همدلی صادقانه‌ای در بین ما به وجود آید. طوری که وقتی یکی از دوستان ما گفت، حالا چای می‌خواهیم، خانمی که منزلش همان اطراف بود رفت و با یک سینی استکان و یک کتری بزرگ چای برگشت. همه در راه فرمان امام‌(ره) جان فدا می‌کردند.

خاطرات آن روزها زیاد است و همه را نمی‌شود گفت. اگر حافظه‌ام خوب بود همه را می‌گفتم اما چه کنم که متأسفانه فراموش کرده‌ام؛ وگرنه به اندازه یک کتاب حرف از آن روزها داشتم.

توطئه ننگین :

از همان روزها این شایعه در سطح کشور پراکنده شد که سربازان اسرائیلی در این کشتار وحشیانه دست داشته‌اند. مردم باور نمی‌کردند که هموطنان نظامی‌ شان اینچنین به روی آنها آتش بگشایند. اما ساواک با جدیت تمام در پی تکذیب این شایعه بود. آن زمان غیر از این سخنان، دلیلی در دست نبود که شرکت سربازان اسرائیلی و یهودیان صهیونیست را ثابت کند. اما بعدها مطبوعات جهان پرده از این توطئه ننگین برداشتند.

مطبوعات اسرائیل فاش ساختند، اسرائیل و مقامات دفاعی این رژیم، در اوج تظاهرات ملت ایران، برای سرکوبی میتینگ‌ها و راهپیمایی ‌ها،اسلحه و تفنگ گازی در اختیار شاه گذارده بودند. همچنین دولت اسرائیل یک گروهان کماندویی ورزیده و متخصص سرکوب عملیات شهری را به وسیله هواپیماهای شرکت «ال.آل» به تهران اعزام داشت که تابع اداره اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی است.

گلوله‌ها به قصد کشت:

حدود یک ساعت به افطار مانده و من هنوز در میدان شهدای سال 89 هستم، انگار راه رفتن عابران خسته میدان شهدا تندتر شده و من بی توجه به زمان، لای صفحات تاریخ کوچه و بازار قدم می‌زنم؛ تاریخی که روزی مرا هم به قعر خود خواهد کشاند،درست مثل حالا که همه رهگذران میان این شلوغی‌ ها فردا را از یاد برده‌اند و اگر به تقویم نگاهی نیندازند، دیروز را هم از خاطر خواهند برد. روزی که این میدان در هیمنه‌ای از آتش قرار گرفته بود و مردم در میان گلوله و آتش در شهر و محل زندگی خود هراسان می‌دویدند. افسوس می‌خورم که قطار زمان چگونه همه چیز را می‌بلعد.

یکی دیگر از شاهدان حادثه 17 شهریور می‌گوید: ما آن روز برای صرف ناهار، در خیابان نارمک مهمان یکی از اقوام بودیم. موقع برگشت شاهد ازدحام جمعیت بودیم، هوا گرم بود و میدان ژاله به خاطر آتش سوزی‌ ها و شلیک گلوله گرم‌تر شده بود. این تظاهرات و راهپیمایی‌ ها همیشه بود اما نقطه اوجش آن روز بود.از تعداد زیاد مأموران معلوم بود که آن روز یک تظاهرات معمولی نبود. مأموران شلیک می‌کردند و مردم به عقب می ‌رفتند و برخی روی زمین دراز می‌کشیدند. دیگر کاسه صبر مردم لبریز شده بود، تحمل ظلم و ستم را نداشتند. همه با هم متحد شده بودند تا آن نظام استبدادی را نابود کنند.

«سایروس برام» در کتاب خود «انقلاب ایران و مبانی رهبری آیت‌ الله خمینی» درباره فاجعه 17 شهریور آورده است: «ابتدا خاک اره‌های آغشته به بنزین را که بر کف خیابان ریخته بودند، آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد، چند اتومبیل و اتوبوس را مشتعل ساختند. سپس فروشگاه بزرگ خیابان فرح آباد را به آتش کشیدند. آنگاه آتش مسلسل ‌ها را گشودند؛ بی ‌خبر، بی ‌امان و از هر سو؛ از زمین و از هوا، همه راه‌ های گریز و همه کوچه‌ها و خیابان‌ های فرعی را با تانک و زره پوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد، هدف نه پراکنده کردن مردم و نه مرعوب ساختن آنان بود؛ همه گلوله‌ها به قصد کشت شلیک می ‌شد. حتی کسانی را که به خانه ‌های دیگران پناه می‌بردند تعقیب می‌کردند و از پای در می‌آوردند و از رساندن خون به مجروحان و مصدومان هم جلوگیری می‌کردند.»

انقلاب از همین جا شروع شد :

«حسین صالحی» 71ساله از خاطرات جمعه سیاه می‌گوید:آن روز مأموران همه جا موضع گرفته و روبه‌روی راهپیمایان آماده شلیک بودند. چند هلی‌کوپتر در فضای اطراف می‌چرخید. یادم می‌آید آن روز قرار بود به امامت علامه نوری نماز بخوانیم. بعد از نماز شعار «مرگ بر شاه» و«درود بر خمینی» در خیابان ‌ها طنین انداز شد. ماموران حاضر در صحنه مدام اخطار می‌دادند که مردم متفرق شوند ولی آنها توجهی نمی‌کردند، بعد شروع به تیراندازی کردند. پس از ساعتی تا جایی که چشم می‌دید، کفش‌های فراوان و چادر زنان به جا مانده بود. انقلاب از همین جا شروع شد و به خیابان ایران کشیده شد. آن زمان وسط میدان ژاله یک تندیس عقاب بود، بعدها که میدان شهدا نام گرفت، آن را برداشتند و به جای آن یک گل لاله گذاشتند. بعد از مدتی آن را هم برداشتند. امروز دیگر فقط نامی از آن روزها باقی مانده ؛میدان شهدای 17 شهریور؛همین!

میدان تبلیغات :

پیرمرد راست می‌گفت، انقلاب از میدان  ژاله شروع شد. بعد از واقعه 17 شهریور، حوادث انقلاب و شکل گیری اعتراضات مردمی و راهپیمایی ‌های بزرگ در سراسر ایران، شتاب گرفت و سرانجام به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران انجامید. 32 سال از حادثه 17 شهریور سال 1357 میدان ژاله می‌گذرد. میدان ژاله گر چه سال ‌‌‌هاست به میدان شهدا تبدیل شده، اما کم کم و خیلی آهسته فراموش کرد که چه روزی را به خود دیده است.

این تاریخ باشکوه و آموزنده را نباید تنها در لابه لای صفحات کتاب‌ها جست‌ و جو کرد یا فقط از زبان‌ ها شنید یا در قالب تصاویر دید؛ بلکه باید آن را از نزدیک با تمام وجود درک و دوباره با آن زندگی کرد. تاریخی که لحظه - لحظه آن را عاشقانه ساختند؛ عارفانه پرداختند و سر شار از حماسه کردند و با خون بر لوح زمان نگاشتند. برای دیدن و درک کردن حماسه زنان و مردان میدان شهدا، امروز دیگر چیزی وجود ندارد، آنها که دیده‌اند فراموش کرده‌اند، نسل جدید هم که چیزی جز یک نام برای دیدن و درک ندارد.

میدان شهدا امروز آرام است و تقریباً همان حال وهوای قدیمی را دارد؛ اما چیزی از 17 شهریور به یاد ندارد، شاید او هم پیر شده و خاطراتش را فراموش کرده است؛ اگر نه یک دنیا حرف برای گفتن داشت..

دسته ها :
15:45

شرط گذر از سیم خار دار!

(قسمت دوم)

در قسمت قبل ، شروع به بررسی پیام های شهدا، تا به اینجا که پیام های تربیتی و اخلاقی شهدا به نسل جوان را بیان کردیم و اینک ادامه :

دفاع مقدس

برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. برای اینکه مصیبت های وارده و دشوار ی های راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور بود. این عمل در تمام مراحل دین و اسلام وجود دارد و در راه شهدا با این جلوه بزرگ روحی رو به  رو هستیم و آنچه حماسه شهدا را به اوج ماندگاری و تاثیرگذاری و فتح معنوی رساند، روحیه استقامت و پایداری بود. بنا بر این شهدا که خود مظهر استقامت و پایداری هستند،به جوانان  نیز پیام می دهند.

«از مرگ نترسید که مرگ ابتدای زندگی جاوید است. مواظب باشید دانسته یا نادانسته آلت دست دشمن نشوید. هر کاری را فقط برای خدا انجام دهید نه خواست دل خویش یا مردم. هیچگاه از مبارزه با فساد ناامید نشوید زیرا پیروزی حتمی با شماست. اگر در راه خدا باشید. یافتن و رفع عیوب خویش را مقدم بر عیوب دیگران بدانید.»

پیام های سیاسی شهدا به نسل جوان :

(امر به معروف و نهی از منکر، ولایت و رهبری، ظلم ستیزی و عدالتخواهی، جهاد،  شهادت در راه خدا ، نپذیرفتن ذلت).

اسلام بر اساس دستور امر به معروف و نهی از منکر، مسلمانان را موظف کرده است که با تشخیص «معروف» و «منکر» وظیفه دارند در راه گسترش معروف و زدودن منکر از پیکر جامعه تلاش نمایند و با این کار سلامت جامعه را از انحرافات داخلی و خارجی تضمین کنند و از فساد مسلمانان و انحراف جامعه جلوگیری نمایند. یکی از نکات برجسته در این پیام شهدا به نسل جوان کشور، آن است که فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تنها در تذکراتی نسبت به بعضی از گناهان جزئی از سوی افراد عادی خلاصه نمی شود، بلکه قیام بر ضد حکومت ستم و تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی جامعه و تشکیل حکومتی بر اساس حق و قرآن نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است.

«همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر، از مردم نادان زیان خواهید دید؛ تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.»

یکی دیگر از پیام های شهدا به نسل جوان کشور،

حکایت صبر و صلابت امام خمینی (ره)

 ولایت و رهبری دقیق و کاربردی است که در تمام مراحل نهضت با دقت و ظرافت خاصی پیاده شد و الگوی تمام عیاری به نهضت های آزادی بخش در سراسر گیتی ارائه کرد. مبانی اسلام ولایتی، پرشور و متقن هستند و با مبانی اسلام خلافتی بسیار متفاوت و متناقض می باشد. ولایت و رهبری از منظر شهدا یک اصل بسیار مهم است که اعتقاد به این اصل بسیار مهم به فرد انگیزه ای بسیار بالا می دهد. برای جانفشانی در راه آرمان و هدف مقدس، و هر چه این ارزش ها بالاتر باشد، انگیزه  برای جان نثاری در جهت تحقق آن ها بیشتر می شود، همان طور که شهدا این اصل را ثابت کردند و مایه مباهات همه ایثارگران در طول تاریخ هستند.

«من یک جان دارم و این جان ناقابل را می خواهم فدای دینم کنم و شما هم بدانید که اگر بتوانیم دفاع کنیم، ولی دفاع نکنیم خدا ما را به عذابی سخت مجازات خواهد کرد. پس بدانید وظیفه هر شخصی این است که از دین، رهبر و مملکت اسلامی دفاع کند.» 

«جوانان عزیز، از راه راست و صراط مستقیم منحرف نشوید و کجروی ها را از خود دور کنید و همیشه در تداوم انقلاب اسلامی کوشا باشید و فقط احکام قرآن و احادیث ائمه اطهار(ع) و بیانات گهربار امام امت را در جهت خودسازی خود و پیشبرد جامعه و انقلاب اسلامی به کار ببرید و امام امت را تا ظهور انقلاب امام زمان یاری کنید.»

یکی دیگر از پیام های مهم شهدا،

جهاد در راه خدا می باشد. جهاد یک عامل قدرت و شوکت مسلمانان و نشانه حق باوری و خداجویی آنهاست. ملتی که از مبارزه در راه باورهای مقدس و آرمان های خویش سر باز زند، گرفتار ذلت می شود. جهاد یکی از واجبات دین می باشد و پیشوایان دین، شایسته ترین و مهم ترین کسانی هستند که به آن قیام کنند و مردم را نیز به هنگام نیاز به آن فرا خوانند.

«مومنین باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند جهاد کنند، هر کس در جهاد در راه خدا کشته شود یا فاتح گردد به زودی به او اجری عظیم می دهیم.»

از جمله ابعاد دیگر پیام های سیاسی شهدا به نسل جوان کشور، شهادت در راه خدا یعنی همان راهی که خود انتخاب کرده اند می باشد. شهادت یعنی جان خود را در راه دین فدا کردن. هر انسانی برای زنده ماندن خود تلاش می کند ولی در بعضی اوقات برای به دست آوردن هدف متعالی  تری از جان خود نیز می گذرد و جان و مال خود را فدای آن هدف بزرگ می کند. یکی از این اهداف رسیدن به بهشت است و انسان برای رسیدن به آن از همه چیز می گذرد و با شهادت در راه خدا آن را نصیب خود می کند که این برای او از صدها سال زندگی کردن در این دنیای مادی با ارزش تر می باشد. عشق به شهادت به طور واضحی در پیام تمام شهدا نمایان است.

دفاع مقدس

 نتیجه  گیری  :

در این نوشتار، پیام شهدا به نسل جوان میهن از ابعاد و زوایای مختلفی مورد بررسی و تبیین قرار گرفت. ابعاد عرفانی، تربیتی و اخلاقی و سیاسی، جملگی مواردی بود که با اندک تاملی در پیام ماندگار شهدا می توان مصادیق فراوانی را برای آن ذکر نمود، که هر کدام مکمل دیگری است؛ آنجا که یاد خدا در دل قرار می گیرد و انسان احساس رستگاری می کند، پای عمل به تکلیف به میان می  آید و انسان برای رضای الهی دست به فداکاری و قیام برای خدا می زند، البته هر کدام از ابعاد ذکر شده را می توان با سایر پیام ها ارتباط داد. زیرا همه در یک ردیف قرار می گیرند و به سوی یک هدف در حرکتند. همه پیام های فوق به یک راس ختم می شوند و سیر تکاملی به سوی خداوند دارند و داشتن هر کدام از این خصلت ها، باعث بروز اخلاق کامل و متعالی در انسان می شود. بنا بر این با تامل در همه پیام های مطروحه، ارتباط آنها با یکدیگر کاملا آشکار می شود، به طوری که تجلی همه  این پیام ها را در حرکت های ماندگار شهدا می بینیم و با اندکی تامل و دقت می توانیم نکات کور ضمیر انسانی را به ویژه در جامعه جوان کشور که تشنه و جویای راه سعادت و تعالی است، با واکاوی و تامل، باز شناسیم. ان  شاء الله. در خاتمه نوشتار خویش را به جمله ماندگاری از شهید علی چیت  سازیان، نابغه اطلاعات - عملیات که خود گویای دنیایی از ارزش هاست، مزین می نماییم؛

«کسی می  تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس، گیر نکرده باشد.»

دسته ها :
12:54

شرط گذر از سیم خار دار
تشییع پیکر شهدا

شاید برای انعکاس پیام حقیقی شهداء اصلی  ترین دغدغه، انتقال اصالت و نجابت پیام آنان است که غبار زمان هیچ  گاه رنگ کهنگی را بر آنان نمی  زند. شاید اصلی  ترین پرسش که این نوشتار در پی جستجو برای پاسخ به آن می باشد این است که با گستردگی فراوان پیام های ماندگار شهدا، آیا می توان آنها را به یکدیگر پیوند داد؟ که البته در نتیجه گیری مقاله به این نکته پی می بریم که پیام های آنان علی رغم گستردگی و عمق، هر کدام مکمل دیگری است و به سوی یک هدف در حرکت است. 

اهمیت تبیین پیام شهدا به نسل جوان :

اهمیت این موضوع با عنایت به اهمیت و عظمت راه شهدا، به وضوح روشن است. شهدا از انسان های بزرگ ،مهم و تاریخ ساز هستند که با ندای ظلم ستیزی، پیام ماندگارشان در ابعاد عرفانی، تربیتی، اخلاقی و سیاسی، حاوی نکات بسیار گرانسنگی است.

تبیین این پیام ها یک الزام مهم و ضروری است. قطعا پرداختن به ابعاد مختلف پیام شهدا به نسل جوان کشور بسیار مفید و سازنده می باشد و در شخصیت دادن به قشر جوان هر جامعه، به خصوص جامعه اسلامی ما پررنگ و پر مایه است.

 مفهوم پیام :

پیام را چیزی گویند که انسان از عملکرد و رفتار و سخن یا از روی نوشته  ای دریافت کند که شخص یا به آن عمل می کند یا عمل نمی کند. پیام آگهی واضح و آشکار است و گاهی نیز یک عمل برای شخصی دارای پیام می باشند . موفقیت یک پیام، وابسته به چهار شرط است :1 - ماهیت پیام (حقانیت و غنی بودن محتوای آن) 2 - شخصیت خاص پیام رسان 3 - ابزار پیام رسانی 4 - کیفیت و متد و اسلوب رساندن پیام. بنابراین، این نکته کاملا مشهود است که شهدا نه روی سنگی نوشته  اند و نه حجاری کرده اند و البته اگر صرفا این هم می بود هیچگاه نمی توانست در دل جوانان و آحاد جامعه نفوذ کند و به اعتقاد و نیت درونی تبدیل شود. پیام هایی که شهدا از خود به جای گذاشته اند در گوش تاریخ طنین انداخت، اما در دل ها ثبت شد، به طوری که از دل ها گرفتنی نیست و بی شک خود آنان به این حقیقت آگاه بودند و آینده را درست می دیدند. پیامی که با هدفی مقدس همراه باشد، خدا رساننده پیام را یاری می نماید و چون هدف و پیام شهدا، مقدس و الهی بود، بدون هیچ شبهه ای طنین افکند و این پیام تا به حال ادامه دارد و در همه جا مورد استفاده قرار می گیرد و به پیروزی می رسد.

مناجات های  شهدا

 پیام های عرفانی شهدا به نسل جوان :

(نماز -  رستگاری - یاد خدا - حق محوری -  حق طلبی - عمل به تکلیف -  رضا و تسلیم -  اخلاص -  قیام برای خدا). شهدا مظهر تجلی و ظهور صفات  عالی هستند و عرفان یعنی شناخت ، و کسانی که در این زمینه به مطالعه پرداخته اند، در وادی شناخت خدا و مراحل سیر و سلوک عارفانه به بحث می پردازند. شهدا متعالی ترین درس های ناب را می آموزند و جز در صحنه های نبرد و شهادت کجا می توان تلفیق حماسه و عرفان را یافت؟! حب و عشق به معبود، تقرب  الی  الله، یاد و ذکر الهی، جان مایه پیام شهداست. همه چیز را فدای دوست کردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن.

«به یاد خدا و با نام خدا و در راه خدا باشید و برای خدا زندگی کنید و نماز جماعتتان را به پا دارید و فراموش نکنید که دنیا به آخر می رسد. سعی کنید به دنیا دل نبندید و خود را مهیای آخرت کنید، اگر خواستید دل خود را تسلی بدهید به قرآن کریم و نماز پناه ببرید و صبر و شکیبیایی پیشه کنید تا خدا به شما اجر عظیم بدهد.»

«از مادیات دنیایی مستقلا چشم بپوشید که شما را از خدا دور می کند و در چاه ذلت خواهید افتاد، از انقلاب اسلامی ایران که ثمره خون شهیدان است. از قانون اساسی که سرلوحه برنامه های این انقلاب است حمایت و اطاعت کنید.»

شهدا همواره خداوند را به نیکوترین ستایش ستوده اند. شهادت مظهری روشن از یاد خداست، یکی از مراتب عرفانی یاد خداست. یاد خدا همیشه به انسان امید می دهد و او را در هدفش امیدوارتر می کند و این طورواضح یکی از پر رنگ  ترین پیام شهدا بوده است. چرا که یاد خدا همیشه سازنده اخلاق می باشد و همچنین سدی در برابر نفوذ شیطان به قلب انسان و وسوسه کردن او می باشد. زنده بودن چراغ «یاد خدا» در دل، هم سبب پیشگیری از گناه می شود. هم مقاومت انسان را در سختی ها و گرفتاری ها می افزاید و هم انسان به سرمستی و غرور نمی افتد و هم زمینه ساز ارتقای روحی و تصفیه اخلاق از رذائل و خالی شدن خانه دل از اغیار است و این پیام لحظه لحظه شهیدان است.

 پیام های تربیتی و اخلاقی شهدا به نسل جوان :

دفاع  مقدس

(شجاعت و دلیری  - استقامت و پایداری - وفاداری -  حریت و آزادگی -  غیرت دینی - از خود گذشتگی و فداکاری -  عشق و محبت). یکی از پیام های ماندگار شهدا که از ابعاد زیبا و جذابی برخوردار می باشد، بعد اخلاقی آن است. اخلاق از مسائل مهم تربیتی است که امروز نیز جامعه بشری با فقدان آن مواجه می باشد. جامعه بشری امروز نیاز شدید به تعلیم اخلاقی دارد و بیشتر مشکلات اجتماع ناشی از فقدان اخلاق است. انسان در هر موقعیتی که باشد، باید اخلاق متناسب با آن را داشته باشد.

بنا بر این یکی از مهم  ترین روش های زندگی و تربیت انسانی، ارائه الگوهای علمی و تربیتی و نمونه های عینی است. یکی از این الگوهای عینی فضائل اخلاقی و تربیتی، در پیام حیات  بخش شهداست. شهدا منبع بزرگ الهام، شجاعت، شهامت و ستم ستیزی هستند. یاد آنها قلب ها را می لرزاند و در متن خود، پیام های نفیسی برای جوانان دارد.

«برادران پاسدار و جوانان مسلمان را در دعوت به استقامت و پایداری تا آخرین قطره خون و احرازکنندگان پست های مملکت به وحدت کلمه و پیروی مطلق از امام می خوانم. برخی از فرزندان این مملکت را که به مکاتب «بیگانه با فطرت» روی آورده اند باید به خود بازگردند؛ در وجود خود هستی و هستی آفرین را خواهند یافت.»

دسته ها :
12:48

چه کسی را می توان شهید نامید؟

«شهید» کسی است که برای برقراری عدالت قیام می‌کند، خود را در راه خدا فدا کرده و برای رسیدن به رضا و وصال محبوب، از هستی خود هجرت می‌کند.

شهدا

واژه «شهید» در قرآن کریم فراوان به چشم می‏خورد؛ شهید از اسماء حسنای الهی است و در لغت به معنی کسی است که در گواهی ‌دادن خود امین باشد و نیز گفته‏ شده است شهید به معنی کسی است که هیچ چیز از علم او پوشیده نیست و به معنی حاضر هم به کار رفته است.

شهید بر وزن فعیل و صیغه مبالغه است؛ وقتی علم به طور مطلق و بدون قید در نظر گرفته شود، بر ذاتی که به آن متّصف شده «علیم» اطلاق می‏شود و چنانچه مقصود، اطلاع از امور نهانی باشد، متّصف به آن را «خبیر» می‏گویند و هرگاه اطلاع از امور ظاهر مراد باشد از آن به «شهید» تعبیر می‏‌شود.

نکته قابل توجه این است که چرا به کسی که در راه خدا کشته می‏شود «شهید» می‏گویند؟ و آیا کسانی که در غیر از مسیر حق حرکت می‌کنند و کشته می‌شوند، شهید هستند یا خیر؟

به کسی که خود را در راه خدا فدا کرده و برای رسیدن به رضا و وصال محبوب از هستی خود، در این عالم صرف نظر کرده و از تمام لذائذ مادّی دست کشیده «شهید» اطلاق می‏کنند.

از این جهت «شهید» را «شهید» گفته‏اند که خداوند و فرشتگان گواهی می‏دهند که او اهل بهشت است و در روز قیامت از وی می‏خواهند که با پیامبر (ص) درباره اعمال و کردار امم پیشین شهادت بدهد.

همچنین «شهید» زنده، شاهد و حاضر است و می‏بیند و برای آنکه کرامت‌ها و نعمت‌هایی را که به سبب کشته شدنش در راه خدا برایش آماده شده می‏بیند.

به این دلیل به فردی که در راه خدا کشته می‌شود، «شهید» می‌گویند که در راه گواهی دادن به حق و در راه امری که برای خداست قیام کرده به گونه‏ای که هستی خود را در آن راه از دست داده و راهنمای دیگران است و فرشتگان هنگام کشته شدن گواهی دهند که او در راه خدا کشته شده و در نزد او حاضرند.

 معانی شهید در قرآن :

در آیات مبارکه قرآن کریم 55 بار کلمه «شهید» و «شهداء» ذکر شده که به معنی گواه، حجّت، حاضر، آگاه و مقتول در راه خدا به کار رفته است. آیه 69 سوره نساء  تنها آیه‏ای است که در آن بر مقتول فی سبیل اللّه «شهید» اطلاق شده است و خداوند در این آیه می‌فرمایند «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا» است.

فخر رازی در تفسیر این آیه چنین آورده است «شهید بر وزن فعیل به معنی فاعل است و او کسی است که گاهی با دلیل و بیان و زمانی با سلاح به صحّت دین خدا گواهی می‏دهد». پس شهداء کسانی هستند که به عدالت قیام کرده‏اند و خداوند از آنان در آیه 18 سوره آل عمران یاد کرده و فرموده است «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ».

مفسران دیگر از قبیل شیخ طوسی و صاحب مجمع البیان و محمد بن حریر طبری و دیگران، در تفسیر این آیه گفته‏اند که منظور از «شهداء» کسانی هستند که در راه خدا برای رضای او به منظور برقراری حق کشته می شود.

رسول اکرم (ص) در جایی فرمودند «ما یجد الشهید من الم القتل الاّ کما یجد احدکم من الم القرصه» شهید درد قتل را احساس نمی‏کند مگر به اندازه‏ای که یکی از شما درد نیشگون را احساس می‏کند.

عتبة بن عبد السلمی از رسول خدا (ص) روایت کرده است که آن حضرت فرمود «کشته شدگان بر سه گونه‏اند یکی از آنها مؤمنی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد کرده و هنگامی که با دشمن برخورد می‏کند به جنگ ادامه می‏دهد تا کشته شود». پیامبر (ص) درباره این‏گونه افراد فرمود «او شهید آزمایش شده‏ای است که در سراپرده (کرامت و رحمت) زیر عرش خداوند است که پیامبران جز از لحاظ رتبه نبّوت بر او برتری ندارند».

اهداف قانون جهاد و دفاع در قران :

در این آیه 39 سوره شریفه انفال آمده است «و َقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةً وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه؛ با کفار بجنگید تا آشوبی نماند و به طور کلی دین از آن خدا باشد» این آیه غرض جهاد و شهادت را پیکار و فداکاری در راه اسلام به منظور برطرف کردن ستم، دفاع از عبادت و مراکز عبادی، روی کار آمدن مردم شایسته و با ایمان و هدف از جهاد و شهادت را تلاش در راه خدا برای رفع فتنه و همگانی شدن دین خدا معرفی کرده است.

شهید بر وزن فعیل به معنی فاعل است و او کسی است که گاهی با دلیل و بیان و زمانی با سلاح به صحّت دین خدا گواهی می‏دهد

قرآن کریم در آیه 12 سوره توبه در خصوص اقدام علیه پیشوایان کفر و ریشه‏کن کردن آنان می‌فرماید «فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ» و در آیه 76 سوره نساء در زمینه رفع کید و خدعه شیطان‏صفتان و توجه دادن به این‏که اولیاء شیاطین نمی‏توانند در مقابل مسلمین استقامت ورزند، می‌فرماید «فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا».

«أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ» آیه 13 سوره توبه است که به مبارزه با پیمان‏شکنی و کسانی که با زور و قلدری رفتاری می‏کنند و به پیشوای مسلمین ستم روا می‏دارند اشاره داشته است.

عظمت شهید :

«شهید» آن ‏قدر ایثار و گذشت کرده است که برای دستور معبود خویش آنچه را که از همه چیز برایش با ارزش‌تر است؛ یعنی هستی خود را در طبق اخلاص می‏نهد و در راه او ایثار می‏کند؛ او برای پیوستن به ابدّیت و نایل شدن به رضای آفریدگار خویش تلاش می‏کند تا اینکه از این کالبد می‏ رهد و به لقای محبوبش می‏رسد و آن وقت است که شاهد مقصود را در آغوش می‏گیرد و سرور و ابتهاج به او دست می‏دهد و سخنانی از قبیل «فزت و ربّ الکعبه» و «الرّفیق الا علی خیر مستقرا و احسن مقیلا» را بر زبان جاری می‏سازد.

در سال دوّم هجرت به فرماندهی ابوجهل سپاه انبوهی به بهانه حفظ کاروان تجارتی قریش از تعرّض و دستبرد مسلمین، به سوی مدینه به راه افتاد و در محل «بدر» اطلاع یافتند که آن کاروان بدون اینکه با خطری مواجه شود، به سلامت بطرف مکه رفته است. ابوجهل به یکباره تصمیم خود را علنی کرد و رسما به مسلمین اعلان جنگ داد.

این جنگ از همه جهت به نفع مسلمین پایان یافت و این، اوّلین صف ‏آرایی و دفاع مسلمین در مقابل کفّار بود و قریب 70 تن از کافران کشته شدند و نیز 14 تن از مسلمانان که 6 نفر آنان از مهاجران و 8 تن دیگر از انصار بودند به درجه رفیع شهادت نایل شدند.

ابن عباس گفته است پس از جنگ بدر مردم می‏گفتند فلان کس و فلان کس مردند. خداوند در آیه 154 سوره بقره وی را از این گفتار نهی کرد و فرمود «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ».

بنابراین «شهید» کسی است که تمام وجود خویش را یکجا در راه افکار مقدّسی نفی می‏کند که اصل و منشاء آن تقدسی است که همه به آن اعتقاد دارند پس طبیعی است که تمام تقدّس‌های آن افکار و اهداف یکجا به وجود نفی شده‏اش انتقال یابد.

دسته ها :
12:40
X