خاطره ای با قلم ساده

 

می خواهی با قلمی ساده هر چه را که می بینی به ذهن بسپاری. اما چگونه می توان راوی روایتی غریب بود، زمانی که خودت هم نمی توانی توصیف گر زیبایی اش باشی.

اگر تو نیز دوربینی آورده ای که همه چیز را با جزئیاتش ثبت کنی ،به زودی متوجه می شوی که این کار نشدنیست. قاب کوچک دوربین که نمی تواند بزرگی و حرمت این خاک پاک را ثبت کند. این خاک عزیز است. عزتش را چگونه می توان ثبت کرد؟

در ابتدای سفر لباسی نو به تن می کنی تا آراسته باشی. فکر می کنی که از آلودگی ها رها شده ای.و آن زمانی که پا در منطقه می گذاری ، متوجه می شوی که خاک بهتر می تواند آلودگی ها را پاک کند. خاک را به لباس و خود را به خاک میزنیم شاید بتوان اینگونه قدری خود را پاک و خاکی کرد.

در امتداد معبری کفش های زیادی را می بینی که در کناری افتاده اند. شاید تو هم تعجب کنی!، همچون هر کسی که اولین بار است اینجا آمده، ولی کافیست چند قدم پیش بروی، آنگاه حسی را تجربه می کنی که وصف نمی شود. بی اختیار کفش را در می آوری و پیش می روی. تو هم میفهمی که اینجا برای جلو رفتن کسی نیاز به کفش نداشته و ندارد. کفش تنها دلیل اتصال توست ،به خاک خاکیه اینجا. اینجا که باشی دو بال هدیه می گیری ،که در آسمان آسمانیه منطقه اوج بگیری.

از یک طرف ندای "کربلا کربلا ما داریم می آییم" و از طرفی "ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش" را می شنوی.شاید بدان معنی است که اینجا انتظار و شهادت در هم تنیده شده اند، اینجا که باشی هر دو را با هم احساس خواهی کرد.

همسفری روحانی سفره دلش را باز کرده بود و می گفت: همیشه آرزو می کنم که دوباره پا در این منطقه نگذارم ،تا خاطرات تلخ گذشته و نبود همرزمان اینگونه زجرم دهد، ولی همیشه هم می آیم و می گویم که ای کاش هرگز از منطقه بیرون نروم. من از همرزمانم جا مانده ام، این تنها خاطره تلخ من، از منطقه است.

چفیه سفیدی را می بینی که به سیم خاردار گیر کرده وگره خورده است. باد که نتوانسته آزادش کند.میروی که رهایش کنی ،اما تو هم نمی توانی . شاید می خواهد به هر طریقی خود را در منطقه نگه دارد. این گره ی بازنشدنی چفیه  درست مثل جا ماندن دل هاییست که آمده اند و هرگز نرفته اند، بهتر بگویم نتوانسته اند که بروند. اینجا جا گذاشتن دل رسمی همیشگیست.

اینجا طلائیه است، اینجا شلمچه است،و شاید اینجا منطقه دیگریست.
فرقی نمی کند در کدام منطقه ایستاده ای، اینجا که باشی همه جا ایران ماست.

 


ذره به ذره خاک تــــــــــو بر چشم بوسه می دهم
قطره به قطره خون خـــــــود ،نثار نامت می دهم
جـــــــان که متاعیست که هــــر عاشق میهن دارد
خود بگو از جان چه عزیزتر ،که من آن می دهم

دسته ها :
10:20

نقش روحانیت در دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در آستانه سالگرد دفاع مقدس بر خود لازم دیدم که چند سطری در خصوص نقش روحانیت در آن دوران پر افتخار به صفحه تحریر درآورم، باشد که مقبول درگاه حق تعالی قرار گیرد.

اگر کسی بخواهد نقش روحانیت در دفاع مقدس را مورد مطالعه قرار دهد ضرورتاً سه موضوع را باید مورد مداقه و مطالعه قرار دهد تا نقش روحانیت در این حماسه هشت ساله تبیین گردد.

 

1 -  تفاوت افق فکری حاکم بر حکومت اسلامی با حکومت های موجود در جهان

2 -  نقش روحانیت در شکل گیری حکومت اسلامی

3 -  عامل اصلی جنگ هشت ساله و نقش روحانیت در دفاع مقدس

 

 

موضوع اول: تفاوت افق فکری حاکم بر حکومت اسلامی با حکومت های موجود در جهان

 

 افق تفکر شکل گیری حکومتهایی که امروز در جهان موجود است با تمام تفاوتهایی که از نظر ساختاری و شکلی دارند همچون دمکراسی یا پادشاهی، لائیک یا غیر لائیک و نظام سرمایه داری یا سوسیالیستی در بالاترین حد ایده آلِ فکری (که هرگز به واقع نپیوسته است بلکه گاهاً مقابل آن تفکر ایده آل واقع شده) چیزی جز عدالت خواهی، فرصتهای برابر برای جامعه و انسان نیست تا انسانها به مطلوب خود در چنین جامعه ای برسند لذا در مبارزاتی که برای تصاحب قدرت در این کشور ها شکل می گیرد انسانهایی که نوعاً خوی قدرت طلبی دارند اصلی ترین شعار خود را عدالت ، آزادی و زندگی خوب برای مردم و کشور خود قرار می دهند؛ حال آنکه در حکومت اسلامی تمامی ایده آل های این حکومت ها هدف میانی می باشند و هرگز حکومت اسلامی به چیزی همچون عدالت ، آزادی و زندگی خوب ختم نمی شود. در حکومت اسلامی حاکم اسلامی موظف است که انسانها را از ظلمت به نور راهنمایی کند این بدان خاطر است که اسلام منشا همه اختلافات و ستمگری ها در جامعه بشری را تاریکی و جهل انسان می داند زیرا انسان تاریک داعیه ی خلاف و اختلاف در سر می پروراند یا در فکر تجاوز به حقوق دیگران است ولی افراد نورانی نه تنها در مقام عمل به قسط و عدل قیام می کنند، بلکه در روابط اجتماعی و بین المللی نیز هرگز از خلاف و اختلاف دم نمی زنند این حقیقت که برگرفته از قرآن کریم است:

الــر کتابُ انزلناهُ الیکَ لتُخرجَ الناس مِنَ الظُلمات اِلی اَلنور بِاذنَ ربِّهِم اِلی صراطِ العزیز الحَمید(آیه 1 سوره ابراهیم)

 (( کتابی است که آن را به سوی تو فرود آورده ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آوری به سوی راه آن شکست ناپذیر ستوده)) .

 

جامعه ی  اسلامی، آزادی و عدالتی که در جوامع دیگر اصل انگاشته شده است را وسیله ای بیش نمی داند و براین باور است که اگر حکومتی بر محوری غیر از تعالی انسان شکل بگیرد هرگز در همان شعار عدالت و آزادی هم موفق نخواهد گردید همچنانکه تمام حکومت های جهان امروز به نوعی گرفتار خودکامگی شده اند.

 

موضوع دوم: نقش روحانیت در شکل گیری حکومت اسلامی

 

 روحانیت شیعه به دلیل تعالیمی که در پرتو قرآن و سنت پیامبراکرم (ص) وائمه هدی علهیم السلام      گرفته اند و با آگاهی و تسلطی که بر مبانی اسلام دارند دو نقش مهم و کلیدی را در شکل گیری حکومت اسلامی به عهده گرفته اند:

1 -  تئوری و دکترین حکومت اسلامی که بر گرفته از قرآن و سنت بود بوسیله روحانیت ترسیم و تبیین گردید و به عنوان قانون اساسی به جامعه دینی عرضه و با رای اکثریت پذیرفته شد.

2 -  برای تحقق این حکومت عالمان بزرگی در قرن های گذشته تلاش و کوشش نموده و کسانی همچون شهید اول و شهید ثانی تا شیخ فضل الله نوری و مدرّس در این مسیر شهید شده اند تا اینکه با درایت امام و شاگردانش و حمایت مراجع وقت در سال 1357 ثمره طیبه این درخت طوبی میوه ای به نام حکومت اسلامی تقدیم این ملت کرد و برای حفظ آن عالمان بی بدلیلی که به جرات می توان گفت تاریخ برای آنها نظیری سراغ ندارد همچون مطهری, بهشتی, شهدای محراب و دهها عالم دیگر به خاک و خون غلتیدند تا حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد.

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

 

موضوع سوم: عامل اصلی جنگ هشت ساله و نقش روحانیت

 

 جنگ تمام عیاری که در شهریور سال 1359 علیه جمهوری اسلامی ایجاد شد جنگی برای زمین یا منابع زیر زمینی یا معادن و مسائلی از این قبیل نبود، بلکه جنگ با ایدئولوژی ای  بود که  انقلاب اسلامی برای بشریت به ارمغان آورد.  ایدئولوژی ای بر محور دین که قرن ها در ذهن بشر به فراموشی سپرده شده بود و  بشر قرن بیستم باور نداشت که این ایدئولوژی دوباره جان می گیرد و معادلات تمام ایدئولوژی های جهان را بر هم می زند؛  لذا دفاع مقدس را می توان رودر رویی دو ایدوئولوژی نامید،  یک طرف آن ایران با رهبری روحانیت و طرف دیگر صدام به نمایندگی از تمام ایدئولوژی های موجود در جهان.

روحانیت که تئوریسین و رهبری این ایدوئولوژی را بر عهده داشت در تمام صحنه های جنگ حضوری فعال و بی بدیل از خود نشان داد. حضور او در خط مقدم پا به پای رزمندگان اسلام، سلاح به دوش از طلبه پایه یک تا اساتید محترم سطوح عالی و در پشت خط از تبیین این ایدوئولوژی به صورت کتاب, مقاله, سخنرانی, تبیین چهره به چهره و با تمام امکانات و ظرفیتی که داشت به یاری رزمندگان شتافت.

در همین راستا مراجع عظیم الشأن همچون حضرات آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی و دیگران اجازاتی مبنی بر مصرف قسمت عمده خمس جهت مصارف جبهه را دادند.

در پایان اگر نگاهی به آمارهایی که نهادهای ذیربط داده اند انداخته شود به این نتیجه می رسیم که در تمام صحنه های جنگ روحانیت از دیگران حضوری فعال تر داشته و در مواردی مانند جانبازی, اسارت و شهادت گوی سبقت را ربوده است تا جایی که وقتی جنگ به دو هزارمین روز خود رسید شهدای روحانیت به 2000 نفر رسید و امروز اگر به پرونده روحانیت که در مرکز مدیریت حوزه علمیه وجود دارد  سری زده شود به این حقیقت می رسیم که 95% این پرونده ها گواهی ای  دال بر حضور روحانیون در  جبهه ها می باشد. و چه زیبا این روحانیت آیه قرآن را تاویل کرد:

  و مِنَ الناسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله و اللهُ رءُوف بِالعِباد (آیه 207 بقره).

 

دسته ها :
10:20

روایت لحظه به لحظه از عملیات شکستن حصر آبادان


قرار بود دوازده بامداد 5 مهر عملیات آغاز شود...، فرمانده اصلی عملیات رحیم صفوی بود...، اما به علت اینکه برخی از واحد‌های عمل کنده نتوانستند رأس ساعت در مواضع از پیش مشخص شده مستقر شوند، قرار شد عملیات یک ساعت با تأخیر شروع شود... که ناگهان...

در نیمه اول سال 1360 همکاری‌های مشترکی برای انجام عملیات در آبادان وجود داشت که تا قبل از عملیات شکست حصر آبادان، مهمترین آن عملیات ولایت فقیه بود.
از تابستان سال 1360 و بعد از انجام عملیات آزادسازی تپه‌های مدن، رزمندگان اسلام خود را برای شکستن حصر آبادان آماده کردند اما مشکل اصلی، هماهنگی بین ارتش و سپاه برای انجام عملیات بود.
تا خرداد 1360 به دلیل حضور و نفوذ بنی‌صدر، این هماهنگی چنان که شاید و باید انجام نگرفت اما با عزل بنی‌صدر و فرارش به پاریس، کارها بهتر شد و هماهنگی سپاه با ارتش در مسیری هموارتر قرار گرفت.
بعد از آماده شدن طرح عملیات، شهید کلاهدوز طرح عملیات شکستن حصر آبادان را خدمت حضرت امام خمینی (ره) برد و ایشان کل طرح عملیات را تصویب کردند.
قبل از عملیات شکستن حصر آبادان تدابیری اندیشه شد تا عملیاتی تحت عنوان عملیات حمزه سید‌الشهدا در پنج محور انجام شود به همین منظور وضعیت منطقه، مورد بررسی قرار گرفت و شناسایی‌ها انجام شد.
به علت اینکه عملیات باید با رعایت اصل غافلگیری دشمن انجام می‌شد، این عملیات باید در تاریکی شب صورت می‌گرفت.
دلیل کار هم این بود که به لحاظ ادوات زرهی و امکانات، دشمن به طور کاملا نابرابری بر نیروهای ایران برتری داشت ولی در عوض نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای مؤمن و شجاعی در اختیار داشت.
اما به لحاظ نبود آمادگی نیروهای یگان‌های رزمی ارتشی و عدم تأمین امکانات و همچنین کمبود نیروهای عمل کننده رزمی و وضعیت هوا، عملیات حضرت حمزه سید الشهدا لغو شد.
سرانجام هماهنگی‌های مقدماتی بین ارتش و سپاه انجام شد. در جلسه‌ای که در ستاد لشکر 77 خراسان در ماهشهر در اواخر تابستان 1360 برگزار شد، همه فرماندهان عالی‌رتبه سپاه و ارتش حضور داشتند.
در آن جلسه بحث‌های زیادی صورت گرفت از جمله روش‌ عملیات، نیروهای عمل‌کننده، پیش بینی نیروهای پشتیبانی کننده و مسائلی از این قبیل.
قرار شد برای اولین بار ارتش و سپاه با هم عملیات ادغامی و هماهنگ انجام دهند. یعنی در یک محور عملیات فرضاً یک گردان از نیروهای ارتش و یک گردان از نیروهای سپاه پاسداران ادغام شوند و با هم عمل کنند.
خوشبین‌ترین فرماندهان حاضر در آن جلسه حداقل پنج روز را مدت عملیات اعلام کرده بودند. عراقی‌ها حدود یک سال در محورهای خود مستقر بودند و با امکانات پیشرفته، مواضع پدافندی خوبی را برای خود تثبیت کرده بودند. بنابراین حداقل پنج روز جنگ سخت و توان‌فرسا لازم بود تا نیروهای ایران دشمن را از مواضع خود دور کنند.
در آن جلسه، تاریخ 5 مهر برای انجام عملیات تصویب شد. بعد از جلسه بلافاصله مقدمات اجرای عملیات آغاز و نیروهای سپاهی و بسیجی موجود در آبادان در قالب گردان و گروهان سازماندهی شدند.
هر گردان در قالب 180 نفر سازماندهی شدند و با جلسات فراوانی که با فرماندهان گذاشته شد، توجیه محورها، منطقه عملیات و سایر موارد به طور کامل صورت گرفت.
همچنین بیمارستان‌ها و اورژانس‌ها نیز آماده باش کامل بودند تا در شب عملیات به موقع و سریع آماده پذرش مجروحان باشند.
پس از چند جلسه قرار شد از محور فیاضیه احمد کاظمی از سپاه و فرمانده تیپ دو لشکر 77 خراسان سرهنگ کهتری عمل کننده باشند. فرمانده اصلی آنها نیز رحیم صفری بود که خودش فرمانده کل عملیات نیز را در اختیار داشت.
در جبهه ایستگاه دوازده، قربانعلی لارد و از سپاه و تیپ دوم زرهی زنجان به فرماندهی سرهنگ رضوانی باید عمل ‌می‌کردند و بنادری هم هماهنگ کننده بود.
در جبهه ایستگاه هفت از سپاه مرتضی قربانی و از ارتش تیپ یک از لشکر 77 خراسان به فرماندهی سرهنگ امینی عمل می‌کردند و رشید هم هماهنگ کننده بود.
در جبهه دارخوئین از ارتش تیپ سه لشکر 77 خراسان سرهنگ فرح‌بخش و از سپاه حسین خرازی بود و حسن باقری هماهنگ کننده بود.
بچه‌های سپاه ماهشهر هم به فرمانده حبیب آقاجری و اسحاق عسکر، قرار بود در جاده ماهشهر آبادان با همکاری تیپ 35 زرهی شیراز وارد عمل شوند.
بامداد روز پنجم مهر 1360 عملیات شروع شد، این عملیات در میان نیروهای عمل کننده به عملیات شکست حصر آبادان معروف شد، اما به طور رسمی نام عملیات را «ثامن‌الائمه»  گذاشته بودند.
قبل از عملیات احمد کاظمی با کمک چند نفر از مغنی‌های نجف‌آباد اصفهان در فیاضیه کانال بزرگ و مهمی حفر کرده بودند. کانال طوری حفر شده بود که از بیابان‌های فیاضیه شروع می‌شد و پشت میدان‌های مین و خاکریز‌ها و مواضع عراقی‌ها بیرون می‌آمد. شب عملیات بچه‌های احمد کاظمی از کانال، عبور و دشمن را در مواضع خودشان غافلگیر کردند.
عملیات قرار بود ساعت دوازده شب انجام شود اما به علت اینکه برخی از واحد‌های عمل کنده نتوانستند رأس ساعت مقرر در مواضع از پیش مشخص شده، مستقر شوند قرار شد عملیات یک ساعت با تأخیر شروع شود.
پیک‌هایی برای فرماندهان عمل کننده فرستاده شد تا تغییر ساعت عملیات را اعلام کنند که ناگهان در ساعت دوازده شب از جناح ذوالفقاری و جبهه ولایت فقیه، صدای تیراندازی و درگیری بلند شد.
آن شب پیکی که باید خبر تأخیر یک ساعته را به فرماندهان جبهه ولایت فقیه می‌رساند، بر اثر حادثه‌ای در راه مجروح شده و نتوانسته بود خود را به محل مأموریت برساند.
این حادثه لطف و عنایت خداوند بود زیرا دشمن فکر کرد که رزمندگان ایران تنها در همان محور قصد عملیات دارند و تمام استعداد‌ش را به آن محور گسیل کرد به همین دلیل راه برای محورهای عمل کننده دیگر تا اندازه زیادی هموار شد.
درگیری در محور ولایت فقیه یک ساعت ادامه یافت ولی نیروهای شلمزاری توانستند خط را بشکنند و خودشان را به جاده ماهشهر برسانند.
رأس ساعت یک بامداد عملیات شکست حصر آبادان با رمز «نصر من‌الله و فتح قریب» آغاز شد.
هنوز صبح نشده بود که خط دشمن در همه محورها شکست و سر تا سر منطقه موردنظر آزاد شد، عملیاتی که خوش‌بین‌ترین تحلیل ‌گران نظامی ما حداقل پنج روز وقت بری آن لازم می‌دانستند، عملا ظرف چند ساعت و همان شبانه به پیروزی کامل رسید.
عملیات شکست حصر آبادان انعکاس جهانی وسیعی داشت که حتی شگفتی و حیرت کارشناسان و تحلیل‌گران برجسته و بزرگ مسائل نظامی اروپا و غرب را برانگیخت.
«آنتونی کردزمن» و «آبراهام واگنر» در جلد دوم کتاب درس‌هایی از جنگ مدرن که به جنگ ایران و عراق اختصاص دارد با شگفتی اعلام کردند «هنوز معلوم نیست که ایرانیان در این جنگ چگونه به این پیروزی دست یافتند».
آری کارشناسان نظامی دنیا راز شهادت‌طلبی و ایمان بسیجیان حضرت روح‌الله را نشناختند و در تحلیل‌های خود به آن توجه نکردند.
عراقی‌ها به لحاظ مهمات، لجستیک، ادوات و تجربه جنگی از هر نظر بر ما برتر بودند، اما ماهیت ایمانی نیروهای ایرانی را محاسبه نکردند و شکست خوردند.

دسته ها :
10:19

شهید همت با نسل امروز سخن میگوید


جلوه‌های عشق و تعهد، جهاد و شهادت، و عزم و آزادگی و عزت در سخنان سردار رشید اسلام شهید محمدابراهیم همت
اشاره
سردار دلاور اسلام شهید محمدابراهیم همت از چهره‌های شاخص و آشنای دفاع مقدس می‌باشد. تواضع و مجاهدت، ایثار و شرافت، و خلوص و شجاعت و نبرد بی‌امان او در جبهه‌های جنگ زبانزد خاص و عام است. او از جمله سردارانی است که برای نسل دیروز نقش الگویی داشت و این نقش باید با فرهنگ‌سازی‌های مناسب به "نسل امروز" انتقال یابد تا جوانان ما تجلی ارزش‌های دفاع مقدس را در چهره‌های پاک و والایی چون او به نظاره بنشینند و درس‌های لازم را برای حیات برتر و شایسته ذخیره سازند. صفحه "جبهه و جنگ" بار این مسئولیت را بردوش خود احساس می‌نماید و از همین رو گزیده ای از سخنان زیبا و درس آموز او را تقدیم خوانندگان می‌کند و بر تداوم این راه با نمایاندن افکار و اندیشه‌ها و عملکردهای ماندگار و ارزش ‌مدار الگوهای پایداری اصرار می‌ورزد.
***
شهید "همت" در یکی از نوشته‌هایش پس از پیروزی انقلاب چنین نگاشته است: "از آن لجظه که پیروزی را لمس کردم و باور نمودم که حکومت اسلامی جایگزین حکومت فاسد ستمشاهی خواهد شد، با خدای خود پیمان بستم تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم، شب و روز بدون وقفه، در راه اعتلای کلمه الله و بسط فرهنگ اسلامی تلاش نمایم. به همین سبب سلاح به شانه گرفتم و روبه جبهه‌های خونین نمودم".
شهید "همت" خطاب به والدین خود می‌گوید:
"پدر و مادر فرهمند و مهربان، واضح است که من هم چونان مردان عادی زندگی را دوست می‌دارم، دنیا چیزی نیست که انسان از آن روی گردان باشد. وقتی که پیامبرگرامی(ص) دنیا را کشتزار سرای باقی می‌داند: "الدنیا مزرعه الاخره"،‌ چگونه می‌شود من، بیزار از این مزرعه پر بار گردم. لکن دل به دنیا بستن را نمی پسندم، خویشتن را به دنیا نمی‌آلایم، خود را سرگرم این دنیای فانی و گذرا نمی‌سازم، از جهان ابدی و از نعمتهای بی‌کران "جنات عدن" غفلت نمی‌ورزم و شخصیت حقیقی خود را، که مقام خلیفه‌الله است، به ورطه فراموشی نمی‌سپارم."
شهید همت درباره "مسئولیت" می‌گوید:
"به خدای یکتا پناه می‌برم و از آن عزیز مقتدر مدد و استعانت می‌جویم، تا باری را که به شانه گرفته‌ام، به سربلندی و سرافرازی به مقصد رسانم. تاکنون به چشم خود شاهد در خون غلتیدن بسیاری از عاشورائیان پاک نهاد و حسینیان زمان خود بودم". شهادت آن پاک مردان نستوه و خون آن شهیدان راه خدا و فضیلت هشداری است تکان دهنده که مرا به سنگینی بار مسوولیتم توجه بیشتری می‌دهد.
توکل
شهید "همت" در یکی از نوشتارهای خود، خطاب به بسیجیان و پاسداران سلحشور چنین نوشته است:
"برادران حماسه آفرینم، پاسداران و بسیجیان قهرمان! سعی و کوششتان بر این باشد که در میادین نبرد هرگز خود را گم نکنید، بر اعصاب و روحیه والای خود مسلط باشید، عقل خود را بر احساس زودگذر چیره سازید، در آن لحظه که آتش توپخانه و خمپاره‌های دشمن زبون بسان باران پاییزی بر سر و رویتان می‌بارد، تنها به یاد خدا باشید، به او پناه ببرید و توکل به خدا داشته باشید.
هنگام نبرد شدید از همه وابستگیها و دلبستگیهای زودگذر این جهان فانی خود را رها سازید و دل به عنایت بی‌کرانه خدای بندید و خود را متصل به آن خالق بی‌همتا نمایید."
جهاد
سخنی از شهید همت درباره جهاد:
"جهادگران! مخلصان!، شما که نقد جان در طبق اخلاص نهاده، در کمال صداقت و درستی، ‌در میان آتش و گلوله انجام وظیفه می‌نماییدبدانید که، صحنه جهاد، میدان باز و وسیعی است که حصار پذیر نیست. فناءالله و محو و حل شدن در خدا و رسیدن به رضوان الله، زمان و مکان نمی‌شناسد.
عزیزانم! ساعی و کوشا باشید، تا آنچه که خواسته مشروع شماست و موجب رضامندی پروردگار عالمیان بدان است، دست یابید".
دانشگاه خون و رشادت
شهید "همت" در وصف دلاورانی که آموزشهای پیشرفته نظامی ندیده و دانشکده نظامی را نپیموده‌اند،‌ لکن در میدان عمل و به هنگام جنگ هر یک مردانی بودند که شگفتیها آفریدند می‌گوید:
"...از این جنگجویان دلاور،‌ که در صحنه‌‌های نبرد حماسه‌ها آفریدند و پهلوانیها از خود نشان دادند و جهان و جهانیان را به حیرت و شگفتی نشانده‌اند،‌ در خارج از این بوم و بر دوره‌های نظامیگری را در کدامین دانشکده مترفی جهان گذرانده‌اند؟
کدام یک از این رزمندگان سلحشور،‌ تحت نظر کدامین کارشناس خارجی درس جنگ و نبرد آموخته و از دانشگاههای مترقی آنان فارغ‌التحصیل علوم لشکری و نظامی شده‌اند؟!
کدام یک از این پلنگان صحاری نبرد و شیران روبه شکار، کتاب جنگ و قوانین مصاف و ستیز با دشمن را ورق زده‌اند؟
آری! من می‌دانم، این طلایه‌داران در کدامین دانشگاه و در کلاس کدامین معلم نستوه،‌ آموخته‌اند که چگونه دشمن زبون را به زانو افکنند و اسب رشادت و پهلوانی در عرصه های نبرد به جولان آرند و هتاکان بدنام را به جای خود نشانند، در دانشگاه اعتقادی حضرت جعفربن محمدالصادق و در کلاس حضرت مرتضای خیبرشکن (علیهم‌السلام).
اینان خود را شناخته‌اند و در راه خودسازی به جان کوشیده‌اند،‌ در اماج توفان خیز جنگ و نبرد دوره دانشگاه نظامی خود را گذرانده‌اند و بالندگی آفریده‌اند و با زورق خون به اقیانوس بی‌کرانه رحمت الهی رسیده‌اند. رحمت و غفران خدای ارزانی شان باد، که ما را در فراق خود سوزاندند و با به وصال دوست رسیدن خود، ما را به حسرت نشاندند..."
شهید و شهادت
شهید "حاج ابراهیم همت" درباره شهادت و ارزش شهید در لوح زرین تاریخ و اثر خون شهید در بیداری ملتها چنین اظهار‌نظر نموده است:
"...شهادت زیباترین و بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است. شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلوی نمایانگر شکوه و عظمت شهید است و تاریخ خود گواه این ادعاست.
شهید علی‌گونه زیستن و حسین‌وار به سوی یار رفتن را بارها تمرین کرده است. شهید نخست،‌ دیو پلیدیها و سیاهیها را در زیر پای عقل و طاعت مثله کرده، سپس گردن خود را تسلیم تیغ شهادت ساخته است..."
خطاب به بسیجیان دلاور
"با اعتقاد و باور عمیق به شما عزیزان می‌گویم که من در شبهای عملیات، در چهره زیبا و ملکوتی خیل کثیری از شما رزمندگان، خطوط روشن شهادت را می‌خواندم. شهادت آن فرزانگان را باور داشتم، در چهره آن مردان وارسته نور شهادت موج می‌زد.
شما بسیجیان شریف تجسمی از روحیه والا و برتر یک انسان کامل هستید که امام زمان (عجل‌الله فرجه الشریف) هماره در کنار شما بسیجی‌ها است."
مکتب بسیجی
شهید "ابراهیم همت"، دریکی از بیانات پرشور خود خطاب به بسیجیان دلاور و پاسداران قهرمان گفت:
"یک پاسدار و بسیجی لازم است ژرف‌نگر، موقع‌شناس، روانکاو و در هر زمینه کامل عیار باشد. یک پاسدار و سپاهی دل خوش نکند باین که یک نظامی است و یک رزمنده و جنگجو است، این خوب است و قابل ستایش و افتخار است، اما کافی نیست.
یک بسیجی و پاسدار در عقیده و راه خود باید عارف و آشنا باشد، بداند چرا می‌جنگد، برای چه می‌جنگد؟ چرا کشته می‌دهد؟ چرا به کشته‌‌های خود می‌بالد و خرسند است؟ سبب چیست که هرگاه سر و اندامی از جنگجویان مبارز به خاک و خون می‌غلطد، بازماندگان به یکدیگر تبریک و تهینت می‌گویند؟
هر انسانی، همانطور که از مادر متولد می‌گردد و پای به عرصه وجود می‌گذارد، بی‌شک روزی فرا خواهد رسید که رخت سفر بربندد و دارفانی را وداع گوید.
وقتی رفتن و مردن مسجل است و تردیدی در آن نیست، چرا بهتر رفتن را انتخاب نکنیم؟ چرا با براق عشق و شهادت به معراج نور و به جوار یار بار سفر نبندیم؟
عاقبت هر کس مرگ است، چه نیکو است که فرشته مرگ را روسپید و سبکبال و آماده در آغوش کشیم و با رایحه "فزت و رب الکعبه" دهان و لبان خود را خوشبو و معطر نماییم.
"استعد للموت قبل نزول الموت"
"پیش از آن که مرگ فرا رسد، برای آن لحظه آماده‌باش."
همچنان که هر جنگی می‌تواند پیروزی و بهروزی در پی داشته باشد، مسلما گاهی نیز قهرمانان جنگ شرنگ تلخ شکست را ناخواسته خواهند چشید. شکست و پیروزی برای مردان خدا مهم نیست، مهم آن است که صرفا شکست و پیروزی برای خدا باشد و بس.
در عین حال بر ما فرض است که با هر کیفیتی که شده سعی نماییم این جنگ تحمیلی را با قدرت و اقتدار و با صلابت و استقامت ادامه دهیم و زهر تلخ شکست را در کام دشمن فرو بریزیم."
*شهید همت:
دلاوران صحنه رزم خود را شناخته‌اند و در راه خودسازی به جان کوشیده‌اند، در امواج توفان خیز جنگ و نبرد دوره دانشگاه نظامی خود را گذرانده‌اند و بالندگی آفریده‌‌اند و با زورق خون به اقیانوس بی‌کرانه رحمت الهی رسیده اند
*شهید همت:
"شهادت" زیباترین و بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است. شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلوی نمایانگر شکوه و عظمت شهید است

دسته ها :
10:17
X