خاطره ای با قلم ساده

 

می خواهی با قلمی ساده هر چه را که می بینی به ذهن بسپاری. اما چگونه می توان راوی روایتی غریب بود، زمانی که خودت هم نمی توانی توصیف گر زیبایی اش باشی.

اگر تو نیز دوربینی آورده ای که همه چیز را با جزئیاتش ثبت کنی ،به زودی متوجه می شوی که این کار نشدنیست. قاب کوچک دوربین که نمی تواند بزرگی و حرمت این خاک پاک را ثبت کند. این خاک عزیز است. عزتش را چگونه می توان ثبت کرد؟

در ابتدای سفر لباسی نو به تن می کنی تا آراسته باشی. فکر می کنی که از آلودگی ها رها شده ای.و آن زمانی که پا در منطقه می گذاری ، متوجه می شوی که خاک بهتر می تواند آلودگی ها را پاک کند. خاک را به لباس و خود را به خاک میزنیم شاید بتوان اینگونه قدری خود را پاک و خاکی کرد.

در امتداد معبری کفش های زیادی را می بینی که در کناری افتاده اند. شاید تو هم تعجب کنی!، همچون هر کسی که اولین بار است اینجا آمده، ولی کافیست چند قدم پیش بروی، آنگاه حسی را تجربه می کنی که وصف نمی شود. بی اختیار کفش را در می آوری و پیش می روی. تو هم میفهمی که اینجا برای جلو رفتن کسی نیاز به کفش نداشته و ندارد. کفش تنها دلیل اتصال توست ،به خاک خاکیه اینجا. اینجا که باشی دو بال هدیه می گیری ،که در آسمان آسمانیه منطقه اوج بگیری.

از یک طرف ندای "کربلا کربلا ما داریم می آییم" و از طرفی "ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش" را می شنوی.شاید بدان معنی است که اینجا انتظار و شهادت در هم تنیده شده اند، اینجا که باشی هر دو را با هم احساس خواهی کرد.

همسفری روحانی سفره دلش را باز کرده بود و می گفت: همیشه آرزو می کنم که دوباره پا در این منطقه نگذارم ،تا خاطرات تلخ گذشته و نبود همرزمان اینگونه زجرم دهد، ولی همیشه هم می آیم و می گویم که ای کاش هرگز از منطقه بیرون نروم. من از همرزمانم جا مانده ام، این تنها خاطره تلخ من، از منطقه است.

چفیه سفیدی را می بینی که به سیم خاردار گیر کرده وگره خورده است. باد که نتوانسته آزادش کند.میروی که رهایش کنی ،اما تو هم نمی توانی . شاید می خواهد به هر طریقی خود را در منطقه نگه دارد. این گره ی بازنشدنی چفیه  درست مثل جا ماندن دل هاییست که آمده اند و هرگز نرفته اند، بهتر بگویم نتوانسته اند که بروند. اینجا جا گذاشتن دل رسمی همیشگیست.

اینجا طلائیه است، اینجا شلمچه است،و شاید اینجا منطقه دیگریست.
فرقی نمی کند در کدام منطقه ایستاده ای، اینجا که باشی همه جا ایران ماست.

 


ذره به ذره خاک تــــــــــو بر چشم بوسه می دهم
قطره به قطره خون خـــــــود ،نثار نامت می دهم
جـــــــان که متاعیست که هــــر عاشق میهن دارد
خود بگو از جان چه عزیزتر ،که من آن می دهم


دسته ها :
10:20
X